
من کیستم که در زمین و آسمانت هر جا روم تنها ترینم
تو اگر مرا برای خود می خواهی قسمت میدهم به تار و پود
واژه سنگین خواستن که دل را از این ظلمت برهان که من هم می خواهمت...
من کیستم که از روز آغاز هم همه چیز برایم کهنه بود حتی در لحظه
دیدار جهان گریستم ! غم را شبی بدرقه کردم و اکنون میهمان شبانه
خشم است و فریادهایی آتشین که سوختن را بر درد پیروزی میدهند